شیرمادر یا شیرخشک

ساخت وبلاگ
امروز به صورت رسمی تبدیل اتاق به کارگاه انجام شد و استارت خورد.از ظهر با امیرعلی شروع کردیم و تا ساعت 7 هم به یک سر و سامان شکسته بسته ای رسید.اتاق رایان رو به اتاق وسط تغییر دادیم و خودشم خیلی استقبال کرد و از امشب باید بریم تو اتاق خودش بخوابونیمش،امیدوارم همکاری کنه و خواب های راحتی اینجا داشته باشه.اتاق قبلی رایان هم کلا خالی شد برای تغییرات جدید و ایجاد اتفاقات خوب.خیلی هیجان خوبی دارم،دوست دارم خیلی زود همه چی درست بشه و از این شلوغ پلوغی خونه با کار بیرون تفکیک بشه.مطمئنم که خدا و تمام کائنات همراهم هستن و تلاش های منو امیر رو میبینن و همراهیمون میکنن برای رسیدن به شرایط بهتر.یکشنبه و دوشنبه کلاس کروسان دارم و هیجان اونم هست که باید ببینم میتونم ازش کسب درامد کنم یا نه؟اتاق رو خالی کردیم تا لوله کش و کابینت ساز بیاد برای تغییرات و در نهایت فری که خرید شده هم نصب بشه و تحویل داده بشه.فر رو مدل بوش سری 8 گرفتیم و یخجال هم تصمیم داریم یک دست دو الکترواستیل بگیریم و فقط میخوایم که طرف بهمون تخفیف بده.اتفاقات خوب منتظر ماست تا خوشحالی هامون رو زیاد کنه....رایان من لطفا برای تغییر اتاقت همکاری کن باهامون و بزار همه چی تو مسیر درستش قرار بگیره و این پروسه وابستگی شما کمتر بشه و استقلال بیشتری برای خودت کسب کنی شیرمادر یا شیرخشک...
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1402 ساعت: 14:35

منتظر وضعیت وام هستیم،هنوز نتیجه اعلام نشده و چون خوردیم به تاسوعا و عاشورا فعلا باید منتظر باشیم تا شنبه که ببینیم نتیجه چی میشه.از 17 فروردین رسما استارت کار رو زدیم،با کوکی شروع کردیم و بعد رسید به برونی و برای جاهای مختلف تارت بردیم.خیلی روزای سنگینی بود ولی پشت سر گذاشتیم.الان خییلی مشتری ندارم ولی خوب به هر حال سرم به کار مشغول شده.خیلی اصرار به تارت داشتم ولی الان که حدود پنج ماه رد شده دیگه اون اصرار رو ندارم و به این نتیجه رسیدم که هر چی زحمت کمتر استهلاک خودم کمتر.ولی واقعا تارت زدن و خوشگلیشو خیلی دوست دارم ولی خب خستگی و زمان بر بودنش خیلی زیاد.رسپی کیک کافه ای گرفتم و منتظرم که برام بفرسته تا بتونم از طریق کیک های کافه ای این پوشش رو انجام بدم.الان مشتری کناره ای عملا وجود نداره،اوایل با هایپرها کار کردیم که شاید برامون مشتری کناره بیاره ولی دیدیم نه فقط پولامون پیششون بلوکه میشه البته این وسط هایپر جردن خیلی خوب داشت جواب میداد که خانم استاد گند زد وسط داستانم.هنوزم که بهش فک میکنم نمیفهمم چرا و چرا و چرا؟؟؟من و از کانال ها حذف کرد،از دوره چیزکیک حذف کرد و 300 ت از پولمم قورت داد.اما من باید پیشرفت کنم چون تو سرم خیلی خواسته است که باید بهشون برسم،خیلی چیزا لازم دارم و باید به مرحله ای برسم که بشه به تمام خواسته هام برسم.امیرعلی دیشب میگه مریم باید برم بازاریابی اینطوری فایده نداره.گفتم اره دقیقا ولی دیگه نمیخواد رو تارت خیلی وقت بزاریم.یک دوره کروسان هم میخوام برم،امیرعلی گفت یکی از کافه ها گفته لازم داریم،هزینه دوره 5900 و باید تا موقع کلاس به این هزینه برسم که بتونم از همین محل کار کردنم به این هزینه برسم.امیرعلی بلک سلت مشغول به کار شد،به صورت پاره وقت و خیل شیرمادر یا شیرخشک...
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 58 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1402 ساعت: 8:39

اخرین باری که اومدم سراغ وبلاگ یادمه کلی چیزی نوشتم و بعد یک هو سیستم هنگ کرد و دیگه منم فراموش کردم تا همین الان که یادم اومد اون روز خیلی چیزی نوشتم و خیلی چیز داشتم که بنویسم ولی نشد.خداروشکر تو درفت خود وبلاگ بود و به نظر ثبتش کردم ولی دیگه نرفتم جک کنم که ببینم هست یا نه.امیرعلی و رایان در حال تمرین چرتکه هستن،الان دارن کتاب B رو تمرین میکنن.روز دوشنبه رایان امتحان چرتکه داشت و از اخر هفته قبل با تمریناتی که با امیرعلی انجام داده بود و تسلطش مطمن بودم که فردا یکی از بهترین هاست و با اعتماد به نفس کامل رفتم پشت در کلاسش منتظر.وقتی چهره معلمشو دیدم خیلی هنگ کردم و توذهنم این بود که امیدوارم جیزی که فک میکنم رو نگه و گفت:(گفت رایان جان شنیداری فقط یکی نوشته و من مملو شدم از نگرانی و اینکه چرا باید اینطوری بشه.اومدیم سوار ماشین شدیم در حالی که بار سنگینی رو شونه هام حس میکردم و فقط دوست داشتم بفهمم دلیلش چیه؟داخل ماشین که نشستیم امیرعلی با خوشحالی پرسید چی شد و من براش گفتم و اونم یخ کرد.قرار بود ببرش موج های آبی ولی به این دلیل کنسل کردیم و هر چی پرسیدیم شروع کرد به حاشیه رفتن.خیلی حس بدی بود،نمیدونستم چرا باید اینطوری بشه و فقط انگار سرم مملو بود از نگرانی.به معلمش پیام دادم که خیلی برام جای سوال داره،لطفا اگر فردا هستین من بیارمش مجدد امتحان رو بده چون به پسرم ایمان دارم که از عهدش بر میاد.شب باهاش خیلی حرف زدم و اینطوری که متوجه شدم عقب مونده بود و به معلمش نگفته چون فک میکرده که اگر حرف بزنه معلم بهش میگه مگه من نگفتم ساکت باشین.خلاصه که روز بعد معلمش تل زد بهم و گفت من با توجه به تکالیفی که ارسال کردین و پیشرفتی که از رایان دیدم مطمئنم که مشکلش با من بوده و نتونسته حر شیرمادر یا شیرخشک...
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 62 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1402 ساعت: 8:39